نایین سیتی NaeinCity

ساخت وبلاگ
تاریخ معاصر ایران شورش و آشوب زیاد دارد اما شورش «نایبیان کاشان» ماجرایی دیگر دارد؛ مشهورترین شورش ایران ۱۰ سال طول کشید و پر از ماجراهای تلخ است و کار، کار «نایب حسین کاشی» بود که برای خودش ادعای سلطنت هم داشت!«نایب حسین کاشی» از اول شورشی نبود ولی بعد کارش بالا گرفت و این‌طوری شد: «پدربزرگ نایب حسین از خرم‌آباد به کاشان آمد و در آنجا ساکن شد. نایب حسین مردی دلیر و کاردان بود. سهام‌السلطنه حاکم وقت کاشان به دلیل ناتوانی‌اش در برقراری امنیت از حسین کاشی کمک خواست و ناچار شد وی را نایب حکومت کاشان کند. از آن پس وی به نایب حسین کاشی مشهور شد. نایب حسین در سرکوب راهزنان موفق بود و پس از چندی افرادی به دور خود گرد آورد که به نایبیان کاشان معروف شدند. نایب حسین به همراه فرزند بزرگش ماشاءالله خان و افرادش شروع به مبارزه با ظلم و استبداد کرده بودند».بعد هم در اواخر دوره قاجار و از سال ۱۲۸۸ این‌طوری شد: «نایبیان کاشان به مسیر غیر مردمی که بیشتر شبیه راهزنی بود، کشیده شدند... نایب حسین به همراه پسران خود شروع به جمع‌کردن آدم‌های بیشتر کرد؛ کشاورزانی که زیر بار مالیات سنگین بیکار شده بودند هر کدام تفنگی به دست گرفته و به استخدام او درمی‌آمدند...نایب حسین با در اختیار داشتن صدها مرد مسلح در کاشان و اطراف آن تا حدود قم، نطنز و نزدیکی‌های اصفهان به‌طور بلامنازع حکومت می‌کرد و تفنگداران او برای تأمین هزینه‌های لشکر نایب از هیچ جنایتی روگردان نبودند».«نایب حسین کاشی» (نشسته در میانه تصویر) به همراه گروهی از یارانشخاطره امام خمینی (ره) از نایب حسیناین نایب حسین همان است که امام خمینی (ره) نیز بارها به وی و یاغی‌گری دارودسته اش اشاره کرده‌اند و فرموده‌اند: «من خودم اطلاع ‏‏[‏‏دارم‏‏]‏‏ یادم نایین سیتی NaeinCity ...
ما را در سایت نایین سیتی NaeinCity دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : naeincitya بازدید : 83 تاريخ : دوشنبه 2 آبان 1401 ساعت: 20:03

احمد مرادی بهترین دوران زندگی‌اش را که بیش از 41 سال از آن می‌گذرد، روی ویلچر سپری کرده است. او شاهد عینی جنایت‌های کومله است؛ جنایتی که از زنده سوزاندن مردم تا حمله آن‌ها به بیماران در بیمارستان بوده است. او، جانباز قطع نخاع است.دمپایی از پایش افتاده و رگه‌های خون روی آسفالت مانده بود. پدر سراسیمه نگاهی به پای فرزند جوانش کرد. دل نگران در حالی که سعی می‌کرد گریه‌اش را کنترل کند، دوباره احمدش را روی ویلچر مرتب کرد. یک پاسدار به نام «احمد مرادی» در زمستان سرد سال ۱۳۶۰ در نبردی با ضد انقلاب و کومله با شلیک تیر به گردنش برای همیشه قطع نخاع شد. او که ۴۱ سال ویلچرنشین است، اما همچنان با صلابت و شور خاصی از آرمان‌هایش می‌گوید.این روزها که بیش از پیش نام گروهک تروریستی کومله در اغتشاشات شنیده می‌شود، بر آن شدیم از این شاهد زنده درباره جنایت‌های کومله در روزهای غائله کردستان بپرسیم. پس در ادامه این روایت دردناک و جگرسوز را می‌خوانیم:بلندقامت ایستاده در مقابل ضدانقلابپایین آوردن قاب عکس شاه از روی دیوار کلاس‌هاآقای مرادی! ابتدا می‌خواهم گریزی به دوران نوجوانی شما بزنم؛ روزهایی که با ایام اول انقلاب همزمان شده بود. برای ما از روزهای پیروزی انقلاب اسلامی در شهرستان تکاب بگویید.دوران دبیرستان بودم که تحرکات انقلابی در تکاب شروع شد. مثل دیگر نقاط ایران، مردم شهرستان تکاب هم در تظاهرات علیه رژیم طاغوت شرکت می‌کردند. من خط خوبی داشتم و شعارنویسی می‌کردم و در مساجد حضور داشتم.کتابخانه مسجد صاحب‌الزمان (عج) در این زمینه بسیار فعال بود. چند بار هم پیش آمد که از دست نیروهای شاه فرار کردیم. من سن کمی داشتم و حدود ۱۴ ساله بودم. یکی از کارهای ما در مدرسه، پایین آوردن قاب عکس شاه از روی دیوار کلاس‌ نایین سیتی NaeinCity ...
ما را در سایت نایین سیتی NaeinCity دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : naeincitya بازدید : 66 تاريخ : دوشنبه 2 آبان 1401 ساعت: 20:03